۱۳۹۲ بهمن ۱, سه‌شنبه

ایمان و تعقل ۶

از اثبات پذیری حلقه وین تا ابطال پذیری فلو اثبات پذیری حلقه وین
نظریه حلقه وین را «نظریه اثبات پذیری در معناداری» می‌گویند. گاهی نیز از آن به نظریه اثبات تعبیر می‌کنند. البته خود افراد حلقه وین  در پیرامون این نظریه اختلاف نظر داشته‌اند. مثلاً یکی از موارد اختلافشان این بوده که آیا نظریه معناداری، در باب قضایاست یا جملات. در این بحث باید اول تفکیک کنیم بین جمله و قضیه و بیان تفاوت آنها. روایت و اختلاف دیگری نیز در این باب پیش می‌آید که مراد از اینکه شواهد حسی و تجربی آنها را اثبات می‌کند چیست؟ در اینجا دو روایت وجود دارد؛ یکی روایت ضعیف اثبات پذیری و دیگری روایت قوی اثبات پذیری. مراد از اثبات، اثبات تا اندازه‌ای است یا اثبات کامل؟ آیا اثبات ناقص نیز اثبات است یا نه؟ روزهای نخست پیدایش حلقه وین در میان این جمع اولیه روایت قوی مراد بود و همه از آن طرفداری می‌کردند. اما چون این روایت قوی مشکلات معرفت شناختی را در پی داشت، آهسته‌آهسته کسانی روایت ضعیف را اتخاذ کردند. روایت قوی از لحاظ تاریخی مقدم است، ولی امروزه روایت ضعیف قوی‌تر و شناخته‌شده‌تر است. کارناپ و فردریش وایزمن روایت قوی را عرضه کرده‌اند.

ابطال پذیری فلو
اما آنتونی فلو در گردهمایی رأیی را اظهار کرد که نشان از آن بود که از اثبات‌پذیری در معناداری به «نظریه ابطال‌پذیری در معناداری» رسیده است. از لحاظ زمانی پوپر فیلسوف اتریشی، پیشتر این نظریه را اظهار کرده بود، اما فلو این نظریه را به قلمرو فلسفه دین سرایت داد و اهمیت مطلب در همین است. 

این نکته قابل توجه است که آنتونی فلو دسته اول از گزاره‌های معنادار را به عنوان گزاره‌های معنادار می‌پذیرد و نظریه او در بخش دوم یک نظریه بدیع است و بحث به بخش دوم برمی‌گردد؛ یعنی گزاره‌هایی که شواهد حسی و تجربی باید آنها اثبات کند. 

آنتونی فلو می‌گوید: گزاره وقتی معنادار است که گوینده این گزاره بتواند بگوید که اگرچه اوضاع و احوالی پیش بیاید من سخن خودم را به عنوان سخن خطا پس می‌گیرم. وقتی جمله من معنادار است که بتوانم بگویم اگر فلان اوضاع و احوال حسی و تجربی پیش بیاید، من در آن اوضاع و احوال سخن خودم را پس می‌گیرم. اعتراف به خطا و کذب می‌کنم. اما اگر سخنی گفتم که هیچ اوضاع و احوال متصوری نیست که اگر پیش بیاید من مجبور به پس گرفتن سخن خودم بشوم، در این صورت من سخن معنادار نگفته‌ام. مثلاً امروز چهارشنبه است. اگر من گفتم «روز پنج شنبه باران خواهد بارید» این یک جمله معنادار است؛ زیرا همین الان می‌توانیم تصور کنیم که فلان اوضاع و احوال اگر پیش بیاید، من باید سخن خود را پس بگیرم. اگر آخرین لحظه پنج شنبه گذشت و ما وارد جمعه شدیم و باران نباریده باشد، معلوم است که باید سخن خود را پس گرفت و بگویم خطا کردم. اگر گفتم هر کس از ساختمان ده طبقه سقوط کند می‌میرد. در اینجا سخن من کاملاً معنادار است؛ زیرا می‌توان تصور کرد که اگر چه اوضاع و احوالی پیش بیاید من ‌باید سخن خود را پس بگیرم. اگر کسی از ساختمان ده طبقه سقوط کند و نمیرد، می‌گویم سخن من نادرست بود. اما اگر من بگویم «اگر کسی از ساختمان ده طبقه سقوط کند و خدا بخواهد می‌میرد» در این صورت من می‌توان همیشه سخن خود را حفظ کنم و هیچگاه آن را پس نگیرم؛ زیرا اگر طرفی که از ساختمان ده طبقه سقوط کرد، مُرد، هم از ساختمان ده طبقه سقوط کرده و هم اینکه مرده است چون خدا خواسته است و اگر نمرد، معلوم می‌شود که خدا نخواسته است. یعنی این سخنی است که وقتی بیان شد، خیالم راحت راحت است و هیچگاه نمی‌توان اثبات کرد که سخن من خطاست. این سخن در هیچ اوضاع و احوالی متصوری قابل پس گرفتن نیست. یا اینکه بگویم اگر کسی فشار خونش به درجه الف برسد، آن شخص نابینا می‌شود. این سخن معنادار است، چون متصور هست که چه اوضاع و احوالی سخن مرا خطا خواهد کرد. اگر وضعی پیش بیاید که فردی فشار خونش به درجه الف رسید ولی همه جا را دید، می‌گوییم باید سخن خود را پس گرفت. اما اگر بگوییم اگر فشار خون کسی به درجه خاصّی رسید، نابینا می‌شود» در اینجا فرد چه موقع سخن خود را پس بگیرد؟ هیچ وقت؛ زیرا تا وقتی که فرد کور نشده است، می‌گوییم معلوم می‌شود که فشار خون او به درجه خاصی نرسیده است. وقتی هم که کور شد، می‌گوید به درجه خاص رسید. 

پس به نظر فلو سخن وقتی معنادار است که اوضاع و احوالی قابل تصور باشد که اگر آن اوضاع و احوال قابل تصور پیش اید، گوینده سخن مجبور به اعتراف به خطای خود شود. اگر سخن اینگونه باشد، سخن ابطال پذیر است. یعنی می‌توان اوضاع و احوالی را در نظر گرفت که سخن سنجیده شود. اما شاید آن اوضاع و احوال هیچگاه پیش نیاید. سخن ابطال‌پذیر ممکن است باطل و ممکن است حق باشد. فرض کنید من بگویم هر کس دمای بدنش به ۴۲ درجه برسد، می‌میرد. این سخن ابطال‌پذیر است. می‌توان بیمارستان‌ها را بررسی کرد و دید ایا کسی که به این درجه از تب رسید، می‌میرد یا نه. اگر در طی تاریخ هیچ انسانی هم پیدا نشود که دمای بدنش به ۴۲ برسد و نمرده باشد، باز این سخن معنادار و ابطال‌پذیر است. یعنی اوضاع و احوالی قابل تصور است که اگر پیش آید سخن خود را خطا می‌دانم. ولی تا هنگامی که پیش نیامده، سخن من حق است. پس ابطال پذیری به این معنا نیست که حتما سخنی باطل شود. ممکن است که سخنی ابطال پذیر باشد ولی تا ابد هم ابطال نشود و حق بماند. 

رابطه ابطال پذیری و بطلان
ابطال پذیری به معنای بطلان نیست. بلکه به معنای این است که ما تصور اوضاع و احوالی را داریم که این سخن باطل شود. –فقط تصورش را داریم- ممکن است این تصور در عالم خارج یکبار هم تحقق پیدا نکند و اگر تحقق پیدا کرد سخن من هم ابطال‌پذیر است و هم باطل. البته سخن ابطال پذیر هم می‌تواند باطل باشد و هم می‌تواند حق باشد. سخن غیر‌ابطال‌پذیر هم می‌تواند حق باشد و هم باطل و لذا بین ابطال پذیری و بطلان عموم و خصوص من وجه است و همینطور بین ابطال‌پذیری و حق. 

ادامه دارد..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر