سازگاری جزئی
قول نخست: توماس آکویناس به سازگاری قائل بود ولی نه سازگاری کلی؛بلکه سازگاری جزئی. وی می گفت: بعضی گزارههای دینی را عقل میتواند اثبات کند. در باب این گزارهها باید بگوییم عقل و ایمان سازگارند. ولی بعضی را عقل نمیتواند اثبات کند، این دسته خردگریزند نه خردستیز.
از اینجاست که مفسران گاهی متون دینی را تأویل میکنند. رمز اینکه میگوییم ید الله فوق ایدیهم به معنای این نیست که خدا دست دارد و دست او بالاتر از دیگر دستهاست. و یا وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره نه به معنای نظر کردن با چشم به خداست، به این دلیل است که اگر بخواهیم به ظاهر آیه تمسک کنیم، ظاهر آیه حکمی خردستیز است و متکلمان دینی خردستیزی گزارههای دینی را نمیپذیرند و از ظاهر آیه دست برمیدارند و آن را به معنایی خردپذیر و یا لااقل خردگریز تأویل میکنند. رمز تأویل این است که نمیپذیرند که گزاره دینی گزارهای خردستیز است و آن را به سوی خردپذیری یا خردگریزی تأویل میبرند. در غالب موارد تأویل خردگریز است. حکم خردستیز شقاق شخصیت برای متدین بوجود میآورد. یک بُعد شخصیتش میگوید الف ب است و بعد دیگر میگوید الف ب نیست. متکلم نمیتواند بپذیرد که دینش دینی است که آدمها را دو تکه میند. عقل القا میکند الف ب است و ایمان میگوید الف ب نیست و ناچار یا باید عقل موافق ایمان دربیاید و یا اینکه سکوت کرد. اگر ایمان چیزی بگوید و عقل چیز دیگری، چه موضعی باید گرفت و لذا چارهای جز این نیست که ایمان و تعقل یا هر دو یک چیز بگویند یا یکی ساکت باشد و سخنی نگوید.
سازگاری کلی
قول دوم: کسانی که تعدادشان کمتر است به هماهنگی کامل بین ایمان و تعقل قائلند. بزرگترین فیلسوفی که به این قول قائل است کانت است. کانت به سازگاری کامل قائل است. کانت کتابی دارد به نام «دین در محدوده عقل تنها» تمام سخن کانت در این کتاب این است که ما دین را در محدوده عقل میپذیریم. این قول در صورتی ارزشمند بود که کانت بیایید و هر آنچه در گزارههای دینی و مذهبی وجود دارد، نشان دهد که همه اینها خردپذیر است. اگر چنین بود این کار عظیم و دلانگیزی بود. ولی او هر گزارهای را که موافق عقل است، میپذیرد و هر گزارهای را که خلاف عقل باشد، میگوید از اول جزء دین نبوده است. نمونه خیلی خوب آن درباره جمیع عبادات است. او میگوید تمام عبادات مثل نماز و روزه همه flattery هستند یعنی چاپلوسی نسبت به خدا. البته اگر کسی چنین کند، آرام آرام آنچه در ته آن میماند هماهنگ با عقل درمیاید.
طبق نظر کانت دین موافق با حکم عقل و موافق با موازین اخلاقی زیستن است. البته موافق با موازین اخلاقی زیستن به معنای بسیار غلیظ و مؤکد است.
ناسازگاری
اقوالی که به ناسازگاری ایمان و دین معتقدند به دوسته عمده تقسیم میشوند.
۱. ایمان و تعقل هر دو به یک ساحت و قلمرو تعلق دارند ولی در همین قلمرو واحد با یکدیگر میجنگند.
۲. ایمان و تعقل به دو قلمرو و دو ساحت تعلق دارند و با یکدیگرند نامرتبطند.
دسته اول معتقدند که ایمان و تعقل با اینکه در یک میدان قرار دارند و یک قلمرو دارند ولی در این قلمرو هر کدامشان قصد تصاب کل قلمرو را دارد. بنابر این تعقل در ضدیت کامل با ایمان است. ولی با این همه مرتبط هستند. چون هر دو در یک قلمرو قرار دارند.
این قول که از زمان اظهار آن تاکنون روز به روز طرفداران بیشتری مییابد، از آن دو متفکری است که در هیچ چیز با هم آشتی ندارند، اما عجیب است که در این قول با یکدیگر متفقند. دیوید هیوم و کییرکگور هر دو به ناسازگاری کلی ایمان و تعقل معتقدند.
دسته دوم افرادی که به این قول قائلند معتقدند که ایمان به ساحتی فراتر و آنسوتر از تعقل تعلق دارد. به تعبیر دیگر ایمان بالاتر از تعقل است. میان فراتر و آنسوتر تفاوت است. مثلاً دو آجر که روی زمین در یک سطح قرار گرفتهاند، یکی از آنها نسبت به دیگری فراتر نیست، اما آنسوتر است. اما دسته صندلی نسبت به کف صندلی فراتر است. ایمان آنسوتر و فراتر از عقل است. اصل این قول به ژان کالون نسبت داده میشود. در میان متکلمان متأخر غربی کارل بارث از طرفداران این نظریه است.
توضیح مطلب اینکه ما علم کلام خود را به دو بخش کلام عقلی مانند اثبات ذات و صفات باری و کلام نقلی مثل بحث امامت تقسیم میکنیم. نظیر این تقسیم را غربیان دارند و میگویند الهیات دو بخش طبیعی ـبه معنای عقلی- و الهیات وحیانی تقسیم میشود.
کارل بارث میگوید خطایی که الهیات طبیعی مرتکب شده است، این است که در خانه کفر، با کفر جنگیده است و هر که در خانه عقل، با کفر بجنگد، شکست میخورد. وی میگویدنباید با عقل جلو برویم. هر که بخواهد با عقل جلو برود باید بداند که نتیجه کار او به سود کفر است نه به سود ایمان. رمز این مطلب این است که عقل دو ویژگی دارد و آن است که کار را به سود کفر تمام میکند؛ ۱. عقل ما متعارف و عرفی است یعنی به آن چیزی که همگان قبول دارند پایبند است . ۲. عقل ما متناهی است و عقل متناهی نمیتواند چنین امور متعالی را اثبات کند. ایمان به یک قلمرو فراتر و آنسوتر تعلق دارد.
پ.ن:نوشته های با عنوان ایمان و تعقل بازنویسی جزوه ایمان و تعقل استاد مصطفی ملکیان است که در سال ۱۳۷۲ تدریس شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر