۱۳۹۲ دی ۲۹, یکشنبه

ایمان و تعقل ۴

ایمان به قلمروی فراتر و آنسوتر تعلق دارد. اگر ایمان نمی‌تواند از دلیل عقلی استفاده کند، پس دلیل ایمان ما چیست؟ و چه کسی گواه ایمان ماست. اگر من ایمان به توحید دارم و مسیحی ایمان به تثلیث دارد، چه کسی پشتوانه ایمان من است؟ به تعبیری آیا ایمان امری است گزاف که هر که خواست به توحید ایمان بیاورد و هر که خواست به ثنویت ایمان بیاورد؟ اگر پشتوانه عقلی ایمان گرفته شود، چه کسی ضامن ایمان است؟ در اینجا باید از تمثیلی استفاده کرد. اگر شما بگویید که اگر نور را از این فضا بیرون ببریم، این صندلی و دیگر اشیاء چگونه مرئی است؟ ضامن مرئی شدن اشیاء نور است. کارل بارث می‌گوید: این سخن درست است که هر شی برای مرئی شدن نیازمند نور است، اما همین سخن را درباب نور نمی‌گویند. نور نیاز به چیز دیگر ندارد. ایمان نیز شبیه نور است. اگر ایمان پشتوانه عقلی خود را از دست داد، خودش پشتوانه خودش است. self authentication   و مُثبت خود است و نیاز به مؤید و مثبت دیگری ندارد. گاهی هم تعبیر می‌کنند که ایمان دلیل خود را به همراه دارد. 

بنابراین نباید گمان برد که اگر ایمان پشتوانه عقلی نداشت، خواهد مرد. ایمان خود مثبت، نیازی به عقل و خرد ندارد. کی‌یرکگور فراتر می‌رود و می‌گوید وقتی دست ایمان از عقل کوتاه شود، ایمان زنده تر می‌شود؛ عقل مهلک ایمان است. 

پاسکال شبیه همین سخن را می‌گوید. «فلاسفه به جای اینکه بر ادله بیافزایند، از شهوات کم کنند.» یعنی به نظر می‌آید آنچه ایمان را زنده می‌کند، افزودن ادله و براهین نیست، بلکه کم کردن شهوات است. البته پاسکال از جهت نظری و تئوریک از این قول دفاع نکرده است. 
کی‌یرکگور ایمان و تعقل را مرتبط و مخالف می‌داند. گاهی ایمان و تعقل را مرتبط با هم و در ستیز با یکدیگر دانسته است و گاهی کلماتی را اظهار کرده که گویا قول کارل بارث را پذیرفته و ساحت تعقل و ساحت ایمان را جدا کرده است و ایمان را فوق عقل می‌شمرد. 

گناه‌آلود بودن عقل
چرا کی‌یرکگور ایمان را فوق تعقل می‌داند؟ دلیل بارث این بود که تعقل ما دو ویژگی عرفی بودن و متنهای بودن را داراست. کی‌یرکگور سخن دیگری را در پیش می‌کشد. او می‌گوید تعقل ما گناه آلوده است و گناه تعقل را از میان می‌برد. برخی فلاسفه دین امروزه این قول را تقویت کرده‌اند. یکی از فیلسوفان غربی مقاله‌ای نوشته است به عنوان معرفت شناسی دینی و در این مقاله گفته باید بحث معرفت‌شناسی را از  دین شروع کرد؛ زیرا اول باید دین به ما بگوید که چگونه زندگی کنیم که پاک زیسته باشیم، آنگونه زیستن، ذهن را آماده می‌کند برای یافتن معارف درست. معرفت‌شناسی‌های موجود یک مشکل دارند و آنکه با ذهن‌های گناه‌آلود وارد عالم واقع می‌شوند و مواجهه با عالم واقع با ذهنی گناه‌آلود عالم واقع را نشان نمی‌دهد. تمام اختلافات و تشتتات در مسائل معرفتی به خاطر گناه‌آلود بودن اذهان است. 


کی‌یرکگور می‌گوید عقل ما منزه و مبرا نیست و از این رو ابزار معرفتی نیست. برخی از فیلسوفان دین نیز مانند کی‌یرکگور به گونه‌ای سخن گفته‌اند که روشن نیست تعقل و ایمان را در یک ساحت می‌دانند و مرتبط یا در دو ساحت مختلف. 



محورهای چهارگانه بحث
این بحث را در چهار بخش پی‌ خواهیم گرفت:
۱.برخی از مشکلات مسأله ارتباط بین ایمان و تعقل را پیگیری کنیم. نخست اینکه مراداز ایمان چیست؟ دوم مرداد از تعقل چیست؟ ثالثاً مراد از سازگاری و ناسازگاری چیست و به طریق اولی مراد از ارتباط و عدم ارتباط چیست؟
۲. ادله‌ای که برای ایمان دینی آورده شده ولی به لحاظ نتایج عملی ایمن دینی است؛ ادله پراگماتیکی یا استصلاحی ایمانی دینی. یعنی عده‌ای گفته‌اند ایمان دینی نیازی به پشتوانه نظری نداد، پشتوانه عملی آن کافی است. گزاره‌های دینی برای اینکه متعلَق ایمان قرار گیرند، نیاز به پشتوانه نظری ندارند، پشتوانه عملی آنها کافی است؛ یعنی نشان بدهند که گزاره‌های دینی اگر متعلق ایمان باشند، نتایج مفیدی به بار می‌آورند. و لذا از جهت اخلاقی کاملاً جایز است که گزاره‌ای به لحاظ عقلی اثبات نشده باشد ولی با این همه متعلق باور من قرار گیرد و ما مشکلی نداریم که خودمان را نسبت به گزاره‌هایی که اثبات عقلانی نشده‌اند، مؤمن تلقی کنیم.
۳. بحث دیگری تحت عنوان فدئیسم یعنی تقدم ایمان بر عقل که ایمان فوق عقل است. در اینجا به آراء کی‌یرکگور و ویتگنشتاین خواهیم پرداخت. 
۴.در آخر به بازگویی اقوال کسانی مانند پلاتینگا و ..می‌پردازیم. او قائل به این بود که ایمان ما مبنا هستند بر استدلالات عقلانی و ایمان باید تایید کند عقل را نه بر عکس و ایمان مبنایی‌تر است نسبت به عقل. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر