در جستجوی شرط ثالث معناداری
از زمان دیوید هیوم به دلیل تشکیکات و شبهات او در باب دعاوی فلسفه ما بعد طبیعی و قوت این تشکیکات آهستهآهسته کسانی به شک افتادند که مبادا دعاوی مابعدالطبیعی معنا ندارند و بیمعناست. بعد از هیوم، کانت بیشتر به این نکته پی برد که میشود ادعا کرد که دعاوی مابعدالطبیعی اساساً بیمعنا هستند. و معنای محصلی القا نمیکنند و لذا آرامآرام –ولو اینکه هیوم و کانت صراحتاً این سخن را نمیگفتند- مقدمات بحث «معناداری گزارهها» را فراهم کردند. یک گزاره چه وقت معنادار و چه هنگام بیمعناست؟ این مباحث نتیجهاش در آراء و نظرات ویتگنشتاین ظاهر شد. او اولین فیلسوفی است که صریحاً بحث معناداری و بیمعنایی را مطرح میکند. پیش از این تصور میشد که گزارهای معنادار است که اولاً: جمله از ساختار دستوری و نحو درستی برخوردار باشد. یعنی به هر زبانی ادا شده است، قواعد دستوری آن زبان رعایت شود. ثانیاً: الفاظ و مفردات آن جمله به تنهایی دارای معنا باشند.
ویتگنشتاین نشان داد که اگر این دو شرط هم رعایت شوند، باز نمیتوان نشان داد که ما با جملات معنادار سروکار داریم. بلکه میباید دنبال شرط ثالثی گشت تا جمله معنادار باشد. مثلاً اگر گفتیم «مثلث خشمگین است.» یا «غار جیغ میکشد» هم از نحو درستی برخوردار است و هم الفاظ مفردات جمله معنادار است. او در صدد یافتن شرط ثالث بود.
حلقه وین
در سال ۱۹۲۰ در حلقهای که دور ویتگنشتاین در آلمان پدید آمده بود، این شرط بدست آمد. تعدادی از فیلسوفان و فیزیکدانان و منطقیون و ریاضیدانان معروف اروپا که غالباً آلمانی بودند، در دهه ۲۰ در شهر وین گرد هم آمدند و یک حلقه فلسفی ایجاد کردند. موریس شلیک ریاست این حلقه را به عهده داشت. شلیک نویسندهای توانا، فیلسوف و منطقدان قوی بود و بعدها به دست یکی از دانشمندان خودش که دیوانه شده بود، کشته شد. افرادی که گرد شلیک بودند، اینک از خود شلیک معروفترند. کارناپ، آیر، رایشنباخ از جمله افراد حلقه وین بودند. اگرچه شلیک ریاست این جمع را برعهده داشت، اما شبح و سایه ویتگنشتاین این حلقه را اداره میکرد و خود وی بسیار کم در این حلقه حاضر شد. این حلقه بعدها به حلقه وین مشهور شد و «پوزیتویسم منطقی» را به نام خود کرد. درباره حلقه وین میتوان به این کتابها رجوع کرد: ۱. رساله وین نوشته میرشمس الدین ادیب سلطانی ۲. پوزیتویسم منطقی؛ مجموعه مقالاتی که بهاءالدین خرمشاهی ترجمه و تألیف کرده است. ۳. زبان، حقیقت، منطق نوشته آلفرد. ج . ایر ترجمه منوچهر بزرگمهر. از کتاب آیر به عنوان مانیفیست حلقه وین تعبیر میکنند، اگرچه بعدها آیر از این نظریات عدول کرد.
تقسیم بندی گزارههای معنادار
در این حلقه در باب معناداری بحث شده است و گفته شده گزارههای معنادار دو دسته اند که دسته اول خود سه دسته را شامل میشود.
الف: ۱. گزارههای ریاضی [گزارههایی که در حساب و هندسه و شاخههای مختلف هندسه میآیند.]
۲.گزارههای تتولوژیک [ یا همانگویانه؛ مثل هر کسی میخندد، خندان است. این گزارههاچیزی بر دانش ما نمیافزایند»
۳. گزارههایی که دارای ضرورت منطقی هستند. ماده قضیه از جهت صورت ضرورت باشد. مثلا الف ب است، ب ج است و در نتیجه الف ج است. نمیتوان مقدمات را پذیرفت و نتیجه را رد کرد. اگر بخواهیم نتیجه را نپذیریم باید یکی یا هر دو مقدمه را نپذیریم. هر قیاس معتبری اگر در قالب یک گزاره دربیاید، میشود گزاره شرطیهای که دارای ضرورت منطقی است. البته باید مقدمات قیاس مقدم و نتیجه قیاس تالی واقع شود.
این اشکال به گزارههای دسته اول وارد شده که وجه جمع ندارند و از این رو استقرایی هستند.
ب: گزارههایی هستند که شواهد حسی و تجربی آنها را بتوانند اثبات کنند. اگر این گزارهها را بالفعل اثبات کرد، گزاره معنادار درست خواهد بود. اگر عدم اثبات بالفعل داشتیم گزاره معنادار نادرست خواهد بود.
اگر شواهد حسی و تجربی اینها را اثبات نکرد، فرض کنید که گزاره «الان دمای این اتاق ۲۳ درجه است، این گزارهای است معنادار؛ زیرا دماسنج میتواند میزان دما را نشان دهد، در این صورت این گزاره معنا دارد. منتها این اثبات کردن، اثبات کردن بالقوه است. یعنی شواهد حسی و تجربی بالقوه اثبات کننده باشند. حین شواهد حسی و تجربی بتوانند آنها را اثبات کنند، اگر اثبات کردن بالقوه اثبات بالفعل شد، در این صورت این گزاره معنادار و درست خواهد بود و اگر عدم اثبات بالفعل شد، در این صورت گزاره معنادار میشود. ولی گزاره معنادار نادرست. اگر دماسنج گزاره را تایید کرد گزاره معنادار صادق است و اگر اثبات بالفعل نکرد، گزاره معنادار کاذب است.
بیمعنایی گزارههای مابعدالطبیعی
اگر بپذیریم که گزارههای معنادار اینگونه هستند، بسیاری از گزارهها از جمله گزارههای مابعدالطبیعی بیمعنا میشوند؛ زیرا گزارههای مابعدالطبیعی نه به معنای اول معنادار است و نه به معنای دوم. لذا گزارههای مابعد الطبیعی یعنی همه آنچه ما در کتابهای فلسفی سنتی میخوانیم بیمعناست.
هیوم و معناداری گزارهها
ریشه این بحث به هیوم بازمیگردد. هیوم در کتاب پژوهش –یکی از دو کتاب مهمش- میگوید کتابی را در دست میگیریم، مثلا کتاب الهیات یا مابعدالطبعه مدرسی، میپرسیم هیچ استدلال انتزاعی در باب کمیت یا عدد در این کتاب هست –منظور گزارههای دسته اول- و میبینیم نیست. میپرسیم هیچ استدلال تجربی درباره واقعیات و موجودات در این کتاب هست؟ میبینیم نیست. پس به آتشش بیافکنید؛ زیرا هیچ چیز جز سفسطه و توهم در این کتاب نیست. –سفسطه آنگاه که در مقام فریب دیگرانم و توهم وقتی که خود دچار فریبم- بنابراین نویسندگان این کتابها یا متوهمند یا فریبکار.
ادامه دارد...
ادامه دارد...
تدریس شده در ۷۲/۷/۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر