پیش از متن:
متن زیر، برگرفته از جزوه ایمان و تعقل استاد مصطفی ملکیان است. جزوه دستنویس و تقریر دروس ایشان در دانشکده الهیات دانشگاه تهران است که در پاییز ۷۲ تدریس شده است. متن مطابق جزوه دستنویس و بدون ویرایش آورده شده است. اگر چه نیاز به ویرایش فراوان دارد. جزوه حدود ۱۵۰ صفحه است، و سعی می شود روزانه چندین صفحه از آن منتشر شود.
اهمیت بحث
این بحث یکی از اهم مباحث فلسفه دین است؛ اگر نگوییم مهمترین آن است. این مبحث معمولاً با عناوین متفاوت بیان میشود. گاهی گفته میشود ارتباط علم و دین. گاهی گفته میشودارتباط عقل و وحی، گاهی ارتباط ایمان و عقل. اما به نظر میرسد که بهترین تعبیر عنوان این بحث ایمان و تعقل باشد که به عنوان دو فعل انسانی چه ارتباطی با یکدیگر دارند. بعضی از انسانها ایمان میآورند و بعضی انسانها ایمان نمیآورند؛ پس ایمان و تعقل یک فعل انساین است. و لذا بررسی این ایمان که یک فعل انسانی است با تعقل که فعل انسانی دیگری است محل بحث ماست. و برای این بحث عنوان ایمان و تعقل بهتر از بقیه عناوین است.
کتب مرجع
کتابهای مرجع برای این بحث عبارتند از علم و دین ایان باربور ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، عقل و وحی در قرون وسطی اتین ژیلسون ترجمه شهرام پازوکی، روح فلسفه قرون وسطی اتین ژیلسون ترجمه علی مراد داوودی، عقل و وحی در اسلام آربری ترجمه حسن جوادی.
پرسش بحث
این عنوان به این امر میپردازد که آیا ایمان امری است عقلانی یا خیر؟ در این بحث مراد ما از ایمان صرفاً ایمان دینی است و نه ایمان غیردینی. زیرا ما ایمان غیردینی نیز داریم. وقتی میگوییم من به این پزشک ایمان دارم یا من به راستگویی زید ایمان دارم یا من به برنده شدن این تیم ایمان دارم، در این موارد نیز ما از مفهوم ایمان استفاده میکنیم، ولی این ایمان، ایمانی است دارای بار غیردینی و غیرمذهبی. ولی مراد ما در این بحث ایمان دینی است اگرچه منکر ایمان غیردینی نیستیم. آیا ایمان دینی امری است عقلانی و آیا امری است معقول؟ این سؤال را به صور مختلف میتوان مطرح نمود: یک صورت آن همین صورت است و گرنه میشود به صورت دیگری هم بحث کرد و آن اینکه آیا ایمان دینی ذاتاً فعالیتی است عقلانی Rationalیا اینکه فعالیتی است غیرعقلانی Irrationalیا فعالیتی است ضدعقلانیAnti rational یا فعالیتی فوق عقلانی Super rational؟
به صورت دیگری هم میشود این سؤال را مطرح کرد؛ اگر ما به به یک گزاره دینی و مذهبی، دلیل کافی عقلانی در اختیار نداشته باشیم؛ مثلا برای این گزاره که «خدا وجود دارد» دلیل عقلی تام در اختیار نداشته باشیم، یعنی فرض کنیم که تلاشهای تمام فلاسفه غرب برای اثبات عقلانی قضیه «خدا وجود دارد» ناکام مانده باشد، آیا در یان صورت هم ایمان داشتن به خدا، هنوز معقول است و یا اینکه اگر چنین صورتی پیش آمد، دیگر ایمان داشتن به وجود خدا امری است معقول یا غیرمعقول؟
به تعبیر دیگر اگر نتوانستیم ادعا یا ادعاهای دینی را اثبات کنیم آیا باز هم معقول است به این دعاوی ایمان داشته باشیم؟ البته مراد از اثبات، اثبات عقلانی است. در این زمینه از قدیم دیدگاههای مختلفی وجود داشته است. دو دیدگاه غالب است؛ یکی اینکه ایمان و تعقل با هم متناسب و سازگارند و دیگر اینکه ایمان و تعقل با هم نامتناسب و ناسازگارند.
سازگاری و ناسازگاری
این دو از مقوله نقیضان نیستند. بلکه ا زمقوله عدم و ملکهاند. یعنی مثلاً نمیشود گفت که هر امری با هر امر دیگری یا سازگار است یا ناسازگار. اگر چنین دیدگاهی داشته باشیم، معنایش این است که سازگاری و ناسازگاری ا ز مقوله متناقضان است. یعنی نه میتوانند هم سازگار باشند و هم ناسازگار و نه میتوانند نه سازگار باشند و نه میتوانند ناسازگار باشند. یعنی نه جمعشان را شاید و نه رفعشان را. سازگاری و ناسازگاری از مقوله عدم و ملکه است یعنی نمیشود گفت هر امری با هر امر دیگری یا سازگار است یا ناسازگار. بلکه باید ابتدا دو امری را که در نظر میگیرید باید ببینید با یکدیگر مرتبط هستند یا نامرتبط هستند. اگر دو امر با یکدیگر نامرتبط باشند طبعا درباره آنها نه سازگاری متصور است و نه ناسازگاری. فقط بعد از اینکه احراز کردید این دو امر مرتبط هستند، مرتبطها را به دو دسته تقسیم کنید. ۱. مرتبطهای سازگار با یکدیگر ۲. مرتبطهای ناسازگار با یکدیگر.
با این تصویر، سازگاری و ناسازگاری از مقوله عدم و ملکه هستند؛ یعنی بعضی از امور اصلاً شاْنیت سازگار یا ناسازگار بودن را از اول ندارند. آن جایی را که با هم مرتبط هستند، میشود گفت که آیا باهم سازگارند یا نه. البته در اینجا کمی تسامح وجود دارد. وقتی میگوییم دو قول در باب ایمان و تعقل وجود دارد، یک قول میگوید اینها با هم سازگارند و یک قول میگوید ناسازگارند در اینجا یک مقدار تسامح به کار رفته است. به تعبیری وقتی میگوییم با هم ناسازگارند، این ناسازگاری دو معنا میتواند داشته باشد: یک: مرتبط هستند و ناسازگار دو: نامرتبط هستند. هر که میگوید اینها ناسازگارند می تواند دو مراد داشته باشد، یک وقت مرادشان این است که اینها مرتبط هستند و ناسازگار که در این صورت قول او کاملاً با قول دیگر ناسازگار است. اما اگر کسی گفت نامرتبط هستند و مراد از اینکه اینها ناسازگارند، سالبه به انتفاع موضوع است. یعنی چون نامربوطند، ناسازگارند. این تفکیک در بعضی از کتب فلسفه دین به خوبی صورت نگرفته است و لذا احساس میشود هم این قول و هم آن قول با هم مخالف سازگاری هستند. ولی درجه مخالفت قول اول خیلی بیشتر است تا قول دوم.
با توجه به این مطلب اگر بخواهیم دقیقتر سخن بگوییم، باید گفت اقول به سه دسته تقسیم میشوند ۱. اقوالی که به سازگاری قائلند. ۲. ناسازگاری ۳. عدم ارتباط. ؛ چون ناسازگاری و سازگاری فرع ارتباط است. اگر بین دو امر ارتباطی نباشد، نمیشود گفت که اینها با هم سازگارند و نه میشود گفت ناسازگارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر