دیوژن
کلبیان دو بنیانگذار دارند، بعضی از مورخان می گویند رئیس اصلی کلبیان شخصی است بنام آنتیس تنس؛ وی همعصر افلاطون است و بعضی دیگر «دیوژن» را مؤسس کلبیان می دانند. شعر معروف دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر درباره دیوژن است.
برای وجه تسمیه به کلبیان گفته اند دیوژن در سگدانی ای نزدیک شهر زندگی می کرده است و نیز گفته اند همانطور که سگ در رفتارش هیچ مبالاتی ندارد و هر جا هر چه خواست می کند، کلبیان نیز این گونه زندگی را تعلیم می کرده اند مثلا خود دیوژن در خمره ای زندگی می کرده است.
تعالیم
عمده تعلیمات کلبیان مساله زهد و ریاضت است. زهد و ریاضت دو امرند اما در کلام به صورت مترادف به هم عطف می شوند. زهد یعنی برداشت کم از یک چیز و از هر چیزی به کم قانع بودن. اما ریاضت یعنی به خود سخت گرفتن و چون معمولا میان این دو نوعی ملازمه است، آن رایک چیز فرض می کنند. زهد ارتباط انسان با طبیعت است و ریاضت ارتباط انسان با خودش.
از دیگر تعلیمات کلبیان، خودبسندگی است. منظورشان خودبسندگی فردی است نه اجتماعی. فرد انسان باید کاری کند که به فرد دیگری محتاج نباشد، یعنی انسان نه برای برای خوراک نه برای پوشاک نه برای مسکن و نه برای هیچ چیز دیگر، به فردی محتاج نباشد. هر چه از دست خودش حاصل می آید مصرف کند و دست به سوی دیگری دراز نکند.
تمسخر قوانین اجتماعی
اثر تعلیمات دیوژن نوعی تمسخر قوانین و مقررات اجتماعی بود. بر خلاف دیوژن، آنتیس تنس بی مبالاتی به قوانین اجتماعی را توصیه نمی کرد.
دیوژن برای پشت پا زدن به قرارادادهای اجتماعی در خیابان ها عریان راه می رفت و به تمسخر مردم و قوانینشان می پرداخت. در غرب به هیپی ها و آنارشیست ها، کلبی گفته می شود.
جهان وطنی استدلالی بر کلبی منشی
استدلال کلبیان بر این بی موالاتی این بود که ما شهروند جهانیم نه شهروند وطن خاص. وقتی کسی تابع هیچ کشوری خاصی نباشد، یعنی قوانین آن کشور نمی تواند بر وی تحمیل شود. دیوژن معتقد بود انسان وقتی به دنیا می آید تبعه هیچ کشوری نیست و باید این بی تبعیتی را تا آخر عمر حفظ کند. این مساله شهروند جهان بودن و بی اعتنا به آداب و رسوم اجتماعی و قوانین آن، بعدها بسیار تعدیل یافته تر وتنظیم یافته تر در مکتب رواقیون بوجود آمد.
کلبیان دو بنیانگذار دارند، بعضی از مورخان می گویند رئیس اصلی کلبیان شخصی است بنام آنتیس تنس؛ وی همعصر افلاطون است و بعضی دیگر «دیوژن» را مؤسس کلبیان می دانند. شعر معروف دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر درباره دیوژن است.
برای وجه تسمیه به کلبیان گفته اند دیوژن در سگدانی ای نزدیک شهر زندگی می کرده است و نیز گفته اند همانطور که سگ در رفتارش هیچ مبالاتی ندارد و هر جا هر چه خواست می کند، کلبیان نیز این گونه زندگی را تعلیم می کرده اند مثلا خود دیوژن در خمره ای زندگی می کرده است.
تعالیم
عمده تعلیمات کلبیان مساله زهد و ریاضت است. زهد و ریاضت دو امرند اما در کلام به صورت مترادف به هم عطف می شوند. زهد یعنی برداشت کم از یک چیز و از هر چیزی به کم قانع بودن. اما ریاضت یعنی به خود سخت گرفتن و چون معمولا میان این دو نوعی ملازمه است، آن رایک چیز فرض می کنند. زهد ارتباط انسان با طبیعت است و ریاضت ارتباط انسان با خودش.
از دیگر تعلیمات کلبیان، خودبسندگی است. منظورشان خودبسندگی فردی است نه اجتماعی. فرد انسان باید کاری کند که به فرد دیگری محتاج نباشد، یعنی انسان نه برای برای خوراک نه برای پوشاک نه برای مسکن و نه برای هیچ چیز دیگر، به فردی محتاج نباشد. هر چه از دست خودش حاصل می آید مصرف کند و دست به سوی دیگری دراز نکند.
تمسخر قوانین اجتماعی
اثر تعلیمات دیوژن نوعی تمسخر قوانین و مقررات اجتماعی بود. بر خلاف دیوژن، آنتیس تنس بی مبالاتی به قوانین اجتماعی را توصیه نمی کرد.
دیوژن برای پشت پا زدن به قرارادادهای اجتماعی در خیابان ها عریان راه می رفت و به تمسخر مردم و قوانینشان می پرداخت. در غرب به هیپی ها و آنارشیست ها، کلبی گفته می شود.
جهان وطنی استدلالی بر کلبی منشی
استدلال کلبیان بر این بی موالاتی این بود که ما شهروند جهانیم نه شهروند وطن خاص. وقتی کسی تابع هیچ کشوری خاصی نباشد، یعنی قوانین آن کشور نمی تواند بر وی تحمیل شود. دیوژن معتقد بود انسان وقتی به دنیا می آید تبعه هیچ کشوری نیست و باید این بی تبعیتی را تا آخر عمر حفظ کند. این مساله شهروند جهان بودن و بی اعتنا به آداب و رسوم اجتماعی و قوانین آن، بعدها بسیار تعدیل یافته تر وتنظیم یافته تر در مکتب رواقیون بوجود آمد.
خلاصه ای از تاریخ فلسفه غرب، مصطفی ملکیان، جلد 2