۱۳۹۲ تیر ۲۰, پنجشنبه

فحشا؛ همیشه تاریخ

تاریخ با یادآوری این نکته که گناه در هر عصر رواج داشته است اندکی به ما تسکین می‌دهد. رواج همجنس‌گرایی حتی در نسل ما هنوز به پایه رواج آن در یونان و روم باستان یا ایتالیای عهد رنسانس نرسیده است. اومانیست‌ها درباره معاشقه با همجنس با مهری عالمانه می‌نوشتند و آرتینو از دوک ماتوا می‌خواست که برای او پسرکی دلربا بفرستد. فحشا از فاحشه‎خانه‌های دولتی آشور تا باشگاه‌های شبانه شهرهای اروپای غربی و آمریکای امروز امری دائمی و عالمگیر بوده است.

بنابر گفته لوتر در دانشگاه ویتنرگ در سال 1544 «دختران جسورتر می‌شوند و پسران را تا اتاق‌ها و خوابگاهشان و تا هر جا که بتوانند دنبال می‌کنند و عشق آزاد و بی‌پروای خود را به آنان عرضه می‌دارند. مونتنی می‌گوید که در زمان او [1533-92] نوشته‌های زشت و بی‌شرمانه بازاری گرم داشت. هرزگی عصر ما با هرزگی در دوره بازگشت خاندان استوارت در انگلستان اگر تفاوت دارد بیشتر از لحاظ نوع آن است تا میزان آن، و خاطرات زنی خوشگذران –داستان مسلسل و مفصلی درباره همبستری- از جان کلیلند در 1794 همان‌قدر مورد استقبال بود که در 1965. می‌دانیم که انسان در هر عصری قمار هم می‌باخته است. نادرستی در میان مردم و فساد در دولت‌ها نیز همیشه وجود داشته است، و شاید بتوان گفت امروز کمتر از گذشته است، اگر گذشته را به طور کلی در نظر بیاوریم. مکتوبات جزوه‌ای اروپای قرن شانزدهم از تقلب در عمده فروشی مواد غذایی و فراورده‌های دیگر با تهدید ضمنی گله سر داده‌اند. انسان هرگز اعمال خود را احکام عشره منطبق نساخته است. عقیده ولتر را درباره تاریخ خوانده‌ایم، می‌گوید: تاریخ اساساً «مجموعه‌ای از جنایت‌ها و نادانی‌ها و ناکامی‌ها»ی نوع بشر و انعکاس این سخن را در اثر گیبن دیده‌ایم.

بار دیگر باید به خاطر به یاریم که تاریخ بدان صورت که معمولا نوشته می‌شود با آن تاریخ که واقعا حیات داشته است کاملاً متفاوت است. موره وقایع استثنایی را ثبت می‌کند، چون چنین وقایعی جالب توجهند. اگر همه آن‌ها که بازول [Boswell] نداشته‌اند، به تناسب تعدادشان در صفحات تاریخ برای خود جایی می‌داشتند، چشم‌انداز ما از گذشته و از انسان کم‌آب و رنگ‌تر اما درست‌تر می‌بود. در چنین چشم‌اندازی در پس نماهای سرخ جنگ و سیاست، فقر و ناکامی، فحشا و طلاق، و آدمکشی و انتحار، میلیون‌ها خانه آراسته می‌بود، با زنان و مردانی مهربان و خون‌گرم و فداکار در مقام همسر و راضی و دلشاد از دردسر فرزندان. حتی در تاریخ مضبوط نیز به موارد نیکی و شرف و بزرگواری چندان برخورد می‌کنیم که گناهان را می‌توانیم ببخشیم گرچه نمی‌توانیم فراموش کنیم. نیکوکاری و احسان تقریباً با ظلم و شقاوت زندان‌ها و میدان‌های نبرد برابری کرده است. حتی در همین روایات طرح‌وار ما چه بسیار مواردی که از یاری انسان‌ها به یکدیگر آمده است. فارینلی معاش فرزندان دومنیکو سکارلاتی را تدارک می‌دید، کسانی چند در جوانی هایدن ازو دستگیری می‌کردند، کنت لینت هزینه تحصیلی یوهان کریستیان باخ را در بولونیا می‌پرداخت، جوزف بلک بارها به جیمز وات مساعده می‌پرداخت و پوچبرگ با شکیبایی همواره به موتسارت وام می‌داد. کیست که جزأت آن را داشته باشد که تاریخ نیکی‌های انسان را بنویسد؟

بنابراین نمی‌توان مطمئن بود که فتور اخلاقی زمانه ما مقدمه زوال است و بیشتر باید انتقالی دردناک یا شعف‌انگیز از یک نظام اخلاقی به یک نظام اخلاقی دیگر باشد: انتقال از نظامی که بنیان کشاورزی خود را از دست داده است به نظام دیگری که هنوز بر تمدن صنعتی ماست که آن را قوام بخشد و در اجتماع به صورت عادی و جاافتاده درآورد. در عین حال تاریخ ما را درین نکته قویدل می‌سازد که زوال تمدن‌ها به فرصت بسیار نیاز دارد. پس از آنکه اخلاق در یونان با سوفسطاییان به سستی گرایید، تمدن هلنی هنوز تا دویست و پنجاه سال همچنان ادامه یافت و شاهکارهای ادبی و هنری بار آورد. اخلاق رومیان اندکی پس از آنکه یونانیان مغلوب راه به ایتالیا گشودند [146 پیش از میلاد] رو به انحطاط گذاشت، اما روم تا هنگام مرگ مارکوس آورلیوس [180 بعد از میلاد] همچنان سیاستمداران، فیلسوفان، شاعران و هنرمندان بزرگ می‌پرورد. از لحاظ سیاسی، رومیان هنگام برسرکارآمدن قیصر [60 پیش از میلاد] در حضیض بودند؛ معذلک تا سال 465 بعد از میلاد طول کشید تا کاملا تسلیم بربرها شوند. به ادا که سقوط ما هم چون روم شکوهمند زمانی این‌چنینی دراز بخواهد.

شاید تربیت نظامی که با تهدیدهای جنگ ضورت پیدا می‌کند بتواند انضباط را به تمدن ما باز آرد. آزادی جزء تابع امنیت کل است؛ استقلال فردی در انگلیس و امریکا با از میان رفتن حفاظت جغرافیایی کاهش خواهد یافت. آزادی بی‌حساب جنسی نیز لاجرم با زیاده‌روی‌های خود، خود را درمان خواهد کرد؛ فرزندان لجام گسیخته ما شاید در طول عمر خود روزی را ببینند که نظم و نجات مطلوب زمانه باشد؛ سرانجام پوشیدگی دلپذیرتر از برهنگی خواهد شد. ناگفته نماند که از آزادی‌های اخلاق بسیاری خوبند: خلاص بودن از وحشت‌ها و نگرانی‌های خوب است. لذت بردن بی‌وسواس از خوشی‌های که نه برای خودمان زیان‌آورند نه برای دیگران خوب است؛ و اکنون که گوشت خویش را آزاد کرده‌ایم تازیانه ملایمی که هوای آزاد بر تنمان می‌زند، خوب است.

برگرفته از کتاب درسهای تاریخ، ویل دورانت و اریل دورانت، ترجمه احمد بطحایی، صفحه 50-54، شرکت سهامی کتابهای جیبی